روسری دکوری....
يحيي مازني كه از علماي بزرگ و راويان حديث است، چنين نقل مي كند: مدتها در مدينه، در همسايگي علي عليه السلام در يك محله زندگي مي كردم . منزل من در كنار منزلي بود كه زينب دختر علي عليه السلام در آنجا سكونت داشت، حتي يك بار هم، كسي حضرت زينب را نديد و صداي او را نشنيد، او هرگاه مي خواست به زيارت جد بزرگوارش برود، در دل شب مي رفت; در حالي كه پدرش علي عليه السلام در پيش و برادرانش حسن و حسين عليهما السلام در اطراف او بودند . وقتي به نزديك قبر شريف رسول خدا صلي الله عليه و آله مي رسيدند، اميرالمؤمنين عليه السلام شمعهاي روشن اطراف قبر را خاموش مي كرد . يك روز امام حسن عليه السلام علت اين كار را سؤال كرد، حضرت فرمود: «اخشي ان ينظر احد الي شخص اختك زينب» ; از آن مي ترسم كه كسي خواهرت زينب را ببيند .(كتاب زينب كبري، شيخ جعفر نقدي، ص 22، و رياحين الشريعه، ج 3، ص 60 و فاطمة الزهرا، بهجة قلب المصطفي ، ص 642)
در قرآن مجيد در سوره نور درباره ي حجاب بانوان تأكيد اكيد شده است. و بر اساس ادله ي قرآني و روايي فراوان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام مفسّر عملي و قولي قرآن و الگوهاي جامعه اسلامي اند.
زينب كبري عليها السلام نيز با چنين رفتاري مفسّر آيات سوره ي نور است؛ و در رعايت عفاف همانند مادر بزرگوارشان بي بديل بودند. مرحوم علامه مامقاني در اين باره مي نويسند: زينب در حجاب و عفاف يگانه است احدي از مردان در زمان پدرش و برادرانش تا روز عاشورا او را نديده بودند.( تنقيح المفال، ج 3، ص 79 )
البته حكايت مذكور نشانگر غيرت و حساسيت فوق العاده امام علي (ع) نسبت به ناموس و دختر خود نيز مي باشد و از اين جهت درسي است براي مردان كه نسبت به همسران و دختران خود بي تفاوت نباشند و براي حفظ آنها از نگاه نامحرمان تمام تلاش خود را به كار گيرند؛ امري كه اگر از طرف مردم در جامعه اسلامي رعايت مي شد و نسبت به ناموس خود غيرت به خرج مي دادند، يقينا بسياري از معضلات و مشكلات فرهنگي و اجتماعي از جامعه اسلامي رخت بر مي چيد.
بايد توجه داشت همراهي و مشايعت حضرت زينب(س) به وسيله سه امام معصوم نشانگر احترام فراوان آنان براي عقيله بني هاشم و حاكي از مقام و جايگاه ويژه آن حضرت نزد خداوند و اهل بيت (ع) نيز مي باشد.
ولی متأسفانه مردم زمان ما هدف را گم كرده اند؛ و خيال مي كنند كه كمال آدمي در مهندس و دكتر و پروفسور و … شدن است. لذا به بهانه ي كار و كسب دانش و امثال آن چه كارها كه نمي كنيم. حال آنكه كمال آدمي در عبوديّت است؛ و هدف از آمدن به دنيا، خودسازي براي آخرت است نه نوكري اين و آن. بلي علم خوب است؛ امّا كي گفته كه دانشگاه رفتن يعني عالم شدن؟! بانو مجتهده ي اصفهاني كه مجتهد و فيلسوف و عارفي عظيم بود، حتّي درب دانشگاه را هم نديده بود. او هر چه آموخته بود در خانه آموخته بود. بلي در زمان كنوني سخت است كه كسي بتواند آن گونه زندگي كند. چون فرهنگ غرب چنان در ما رسوخ نموده كه كنده شدن از آن مثل كنده شدن مادر از فرزند است. روزي در كوچه هاي تهران، زنان تهراني زير مشت و لگد مأموران رضاخان هم حجاب از سر برنمي داشتند؛ امّا امروز برخي از دختران تنها براي دكور روسري سر مي كنند؛ و چنان در تقليد از فرهنگ برهنگي غرب پيش رفته اند كه حتّي از خود غربي ها نيز چند فرسنگي جلوترند؛ تا آنجا كه كشورمان يكي بزرگترين مصرف كننده هاي وسائل آرايشي و يكي از ركوردداران جرّاحي بيني و امثال آن است.
نتيجه چه شده؟ اين شده كه ديگر از بانو مجتهده ي اصفهاني ها خبري نيست؛ ولي تا دلتان بخواهد عروسكهاي كودك فكر در خيابان ريخته است كه نه علمي دارند، نه فضلي. حتّي به درد خانه داري و آشپزي و تربيت كودك نيز نمي خورند. چون خودشان هنوز در حدّ يك دختر ده ساله ي پنجاه سال قبل هم آيين زندگي را نمي دانند. از زن بودن فقط قر و فرش را بلدند.